معنی بی حوصلگی

فارسی به انگلیسی

بی‌ حوصلگی‌

Ennui, Languor, Moodiness

فرهنگ فارسی هوشیار

پر حوصلگی

بردباری شکیبایی پردباری صابری مقابل کم حوصلگی.


فراخ حوصلگی

‎ با حوصله بودن بردباری، وقار. فراخ حوصله. با حوصله بردبار، با وقار.


بی حوصلگی

شتابزدگی


کم حوصلگی

کم حوصله بودن.


فراخ خویی

پر حوصلگی فراخ حوصلگی.

لغت نامه دهخدا

بی حوصلگی

بی حوصلگی. [ح َ / حُو ص َ ل َ / ل ِ] (حامص مرکب) زود درماندگی از کاری و اندیشه ای. (یادداشت بخط مؤلف). بیحوصله بودن. شتابزدگی. (فرهنگ فارسی معین).


فراخ حوصلگی

فراخ حوصلگی. [ف َ ح َ / حُو ص ِ ل َ / ل ِ] (حامص مرکب) شرافت و بزرگواری و نجابت. (ناظم الاطباء). || بردباری و وقار. (آنندراج). رجوع به فراخ حوصله شود.


تنگ حوصلگی

تنگ حوصلگی. [ت َ ح َ / حُو ص َ ل َ / ل ِ] (حامص مرکب) بی صبری و تندخویی و غضبناکی. (ناظم الاطباء). رجوع به تنک حوصله و تنگ حوصله و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.

حل جدول

بی حوصلگی

کسالت، بی تاب

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بی حوصلگی

بی تابی

کلمات بیگانه به فارسی

بی حوصلگی

بی تابی

فرهنگ عمید

بی حوصلگی

بی‌حوصله بودن،
شتاب‌زدگی،


فراخ حوصلگی

باحوصله بودن، بردباری، وقار،

انگلیسی به فارسی

fret

بی حوصلگی


impatience

بی حوصلگی

معادل ابجد

بی حوصلگی

176

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری